نتایج جست جو "فراموش" در سایت 100هنر
نمایشگاه روزمرگی های معاصر فصل دوم فراموشی
نمایشگاه جهان فراموش شده
نمایشگاه علیه فراموشی
نمایشگاه وقایع نگار تاریخ فراموش شده
10
0
11,268
17
0
16,793
محفل خوشنویسی
35X50CM
30
3
21,525
16
0
15,440
11
0
15,082
محفل شعر و داستان
زغمت دوباره دیشب به خدا پناه بردم
به همان خدا که داغت به دلم نشاند و خونابه به ... ادامه
چشمم بخشید
تا مبادا که فراموش کنم
صفت رحمن را از نامش
و دو صد شکر و سپاس
بفرستم که اگر
مصلحت بود و تو را برد و شب و روز مرا یکسان کرد
چشمه تا به ابد جاری خون
به دو چشمم بخشید
باز هم جای شکرش باقیست ..
1
0
5,133
دور نیست dournist
آش دوغ
اگردر اطراف شهرستان سمیرم در استان اصفهان میهمان ایل قشقایی طایفه دره شور... ادامه
ی باشید حتمن یک وعده هم آش دوغی خواهید خورد که طعمش رو هرگز فراموش نخواهید کرد.
6
1
4,147
محفل خوشنویسی
باران که بیاید، بید هم دشمنی های خود را با ارّه فراموش خواهد کرد
8
0
62,495
محفل شعر و داستان
چند سالیست که تهران را بو میکنم..
ظهیرالسلام بوى کاغذ میدهد..
درختانى که بهترین ... ادامه
تناسخ را یافته اند..
پشت باغ سپهسالار بوى چرم میدهد..
گاوها با پوستشان زنده میشوند..
بهارستان بوى قانون میدهد..
مدعیانى که فراموش کار شده اند..
بازار بوى خودش را دارد..
بوى کهنگى..
پاساژهاى شهر بوى پول میدهند..
بوى هرزگى..
شهررى بوى حرم میدهد..
بوى خستگى..
بهشت زهرا بوى مرگ میدهد..
تربتُ..کافور..بوى مردگى..
انقلاب بوى کتاب میدهد..
عطرتلخ سیگار.. بوى روشنفکرى..
لاله زار بوى عجیبى دارد..
بوى آغشته به نور..
میدان بهمن بوى جگر میدهد..
کشتارگاهى که بهمن شد..
حوالى میدان شوش..
بوى خون میاید..
از درون سرنگ..
ترمینال جنوب..بوى اتوبوس..
بوى سفر..بوى هجرت میدهد..
شمیرانُ..بالاى شهر..بوى ادکلن هاى مارک..
بوى املاک گران..
بوى از ما بهتران..
و
در آخر میدان آزادى..
بوى فقر میدهد..
واین دو چه به هم مى آیند..
19
2
86,730
طرح گرافیکی عاشقانه
تو در تنهایی من کدام سیب را میبویی!
تنهایی بزرگ من، من سیب را در آسمان هزار با... ادامه
ر چرخاندم، یک شاید در چرخش این گوی چرخان گذاشتم
عطر اش عطر من بود رویای من، اینک سیب من سرخ شده است از نگاه تو مرا همچون سیبم بو بکش انقدر احساس کن مرا که حسرت فراموش شود در من، آری وقتی که چشمانت را از مست شدن بوی سیبم میبندی احساس آرامش میکنم در وجودم، وقتی حواست نیست جوری بهت در آن لحظه خیره میشوم که تمام در های زنجیر شده ی باغ انار که به دست دیو سفید که تو را حبس کرده باز خواهد شد فقط کافیست تو هم مرا نگاه کنی، ببین مرا باور کن من در اعماق وجودم رازهایی دارم از نسیم شمالی نرم تر چنان که رموز من چون همین نسیم گونه هایت را نوازش خواهد کرد،بی آنکه لحظه ای فکر کنی به نداشته هایت، سیب مال تو است بویش کن من آنرا برای تو چیده ام (دلنوشته ای از من موضوع نقاشی 😊)
6
5
14,387
محفل گویندگی
پروانه وار
آن زمان که خط خطی های بیقراری ام را با مهر و محبت پاک میکردی؛ خوب به... ادامه
خاطرم مانده است ومن بازهم فراموش میکردم که محبت ف تشدید دارد!!
نویسنده و دکلماتور : شیدااصغرزاده..اثری به گرمی تابستان
3
0
52,475
شعر دلتنگی
دل خسته :
رهایت می کنم و خواهم رفت
در یکی از این شبها که میرسند از پس غروب
نم... ادامه
ی کِشم پرده ای تاریک بر روی رویایت
نمی کُنم بر جداره های دل زیبایت ، رسوب
چشمانت نیست دیگر مشتاق دیدارم
فردا روزیست که میشوم برایت فراموش
می روم و این است آخرین حرفم
می کُنم آرام اما مدام ، خود را برای تو خاموش
می نشیند یادی از ایام گذشته بر دلم
با تکه ای نگاه ، گَشتم در دریای عشقت شناور
امان از این روزها که بودند ، دروغ
نمیدانم چگونه ؟ دوست داشتنت را کردم باور؟
چگونه نشست خزان بر باغچه ام
چگونه بُرید دلت از دل تنگم پیمان ؟
نگاهت پر کشید و نشست بر نگاه مشتاقی
ندارم به خدای عشق من ، دیگر ایمان
می روم از پیش تو ، می روم از دنیایت
پر کرده ام عشقت را در گذشته هایم ، در مَشک
می شود بغضت در گلویم فریاد
می ریزد نامت بر گونه هایم ، در اشک
فردا می رسد و خورشید می کند طلوع
چشمان ناز تو در خواب اند و بسته
اینجا اما خزان است و تندبادی سرد
که می کند طوفان ، در این دل خسته
----------------------
بردیا امین افشار
0
0
6,455
لذت تنهایی دکلمه مینا فیروزبخت
گاهی وقتا دلم میخواد بچگی کنم
خودمو لوس کنم
قهرکنم وآشتی کنم
زنگ درخونه ای رو... ادامه
بزنم وفرار کنم
وآخرسر هم به روزگار بگم
یادم تورا فراموش...!
14
0
167,118
شعر سکوت
نام اثر: #شب_سرد
سبک: #نیمایی
سراینده: #ساراگوهری
باز در این دل شب
حرف ها مان... ادامه
ده به لب
باز در اوج غمم
باز رنجیده تنم
من و تاریکی شب
من و خاموشی لب
منم آن شب زده ی خسته تنم
ساده رفتی نشنیدی سخنم
منم آن غمزده ی سوخته دلم
چشم ها شسته از این بار غمم
خواهم این لب به سخن باز کنم
مُهر برکَنده از این راز کنم
نغمه با نی چو هم ساز کنم
قصّه ی عشق تو آغاز کنم
باز از خواب تو بیدار شدم
تشنه ی لحظه ی دیدار شدم
باز با غصّه هم آغوش شدم
باز از یاد فراموش شدم
در شب سرد بی مهتاب دلت
منم آن شمعی که خاموش شدم...
7
0
19,150
محفل خوشنویسی
65X120CM
#تابلو_نقاشیخط
هرچه در خاطر من بود فراموشم شد
جز خیال تو که هرگز نرود از یادم... ادامه
...
اکریلیک و مرکب روی بوم
جواد یوسف زاده 1399
#فروخته_شد
11
3
14,550
1
0
1,104
16
0
12,348
محفل خوشنویسی
هوالمحبوب
اگر پوسیده گردد استخوانم
نگردد مهرت از جانم فراموش
دل و دینم دل و دی... ادامه
نم ببردست
بر و دوشش بر و دوشش بر و دوش
دوای توست دوای توست حافظ
لب نوشش لب نوشش لب نوشش
شعر: #حافظ
خط: #اکبرنژاد
#بداهه_نویسی
7
1
26,713
محفل شعر و داستان
Kargah e Jadoo
«««این یکی از بهترین شعرهایی است که تا بحال نوشته ام»»»
کارگاه ... ادامه
جادو
دنبال این ذرۀ غبار طلایی، درست از وسط میدون جنگ
بر میگردم توی عمیقترین رؤیاها
که راهها و مسیرهای مخفی رو برای هزارمین بار، بو بکشم.
پریشان و همچنان مدهوش، از توی باریکراهها، روی لبۀ دیوارها
بدنبال جای پای تو، روی ساختار فریبندۀ این معماها
روی قفل این زندان همیشگی، توی این اشتیاق ابدی
روی لطیفترین گیاههای وحشی
از کنار جویبارهای باریک و پلهای معلق،
از درون شهرهای جادویی، رسوم فراموش شده
کوچههای تنگ محلههای پرت،
از کنار نگاههای گنگ و قهرآمیز و پرسشگر
درحال برگشتن به خونۀ جادوگر
مثل باد از روی صورت نحس جنهای پلید میغلتم
حتی توی زندونهاشون هم سرمستم
روی نوک شمشیرا و نیزهها میرقصم
بَعدم هوهوکشون از توی سوراخِ کلیدِ در، جستم
...
#سحر #رویا #میستیسیزم #هشیاری
2
0
15,074
محفل شعر و داستان
#از مجموعه دریای واژه ۱ (حواصیل خیال)
غم آنگونه برده دل از هوش خویش
که باید گذشت... ادامه
از سیاووش خویش
نباشد عجب بخت ما را معین
که گردیم روزی فراموش خویش
در این تنگنای غزل پا کشیم
از اعماق افکار مخدوش خویش
ویا آنکه روزی ز خود بشنویم
سخنهای بیگانه با گوش خویش
نبینیم جز مرغ شب ، شعله شمع
کسی مانده بر گور خاموش خویش
فلک شانه خالی نمود از بشر
چه بار گرانیم بر دوش خویش
چو شمعی به جا مانده از بزم عیش
بمیریم روزی در آغوش خویش
نبینیم دانیم بر گور خود
کسی را بجز شب سیه پوش خویش
مبادا چو ما کس در این روزگار
سر افکنده طبع خاموش خویش
0
0
7,820
محفل شعر و داستان
روانشناسان می گویند زمانی که بی دلیل دلتنگید زمانیست که ضمیر خداگاه شما فردی را ... ادامه
فراموش کرده اما ضمیر ناخدا گاه نه
