نتایج جست جو "شوق" در سایت 100هنر
12
0
38,356
محفل خوشنویسی
90X130CM
8
0
22,271
محفل خوشنویسی
20X20CM
(فروخته شد)
دمی که بی می و معشوق می رود باد است، دریغ عمر عزیزت که می رود بر با... ادامه
د...
قلم ۱.۵ سانتیمتری
ترکیبی از ورق فلزات و اکریلیک روی مقوا، پرس شده روی تخته شاسی ۸میلیمتری. #محمدمظهری #محمد_مظهری
27
3
25,046
محفل سایر هنر ها
27X36X17CM
18
2
26,637
33
4
44,436
محفل سایر هنر ها
زیر پاهایم از صدف فرش شده. به افق چشم مى دوزم، جنگلى از مرجان هاى سفید. بى اختیا... ادامه
ر پیش مى روم. با هر قدم در مرداب آبزیان بى رنگ و بى نفس فرو مى روم.
#لیلا_شوقى #مجسمه_سرامیک
18
0
19,138
23
0
18,352
12
0
10,089
محفل خوشنویسی
گرت هواست گه معشوق نگسلد پیمان....نگاهدارسررشته تا نگهدارد
14
0
12,001
محفل خوشنویسی
80X120CM
ابعاد #فروخته_شد ۱۲۰/۸۰
اکریلیک روی بوم دیپ
گل در بر ومی درکف ومعشوق بکام ست
... ادامه
سلطان جهانم به چنین روز غلام ست
15
1
18,085
9
0
17,234
5
0
25,875
19
0
8,692
1
0
18,230
11
3
22,219
محفل شعر و داستان
تکیه خواهم زد
به دیوار غرورم
که از شوق وجودت
سر به ثریا دارد
من درآیینه ی تو... ادامه
نقش لبخند دارم
که به تو میخندد
برق چشمانت
گاه مرا می گیرد
در حریم آبی شان
دلم اوج میگرد
وسعت قامت تو
در چارچوب در افکارم
نه نمی گنجد
و به خود می کوبد
قلب شیدایی من
که تو را میبیند
دنج ترین گوشه دنیاست
آنجا که در آغوش توام
محو گرمای توام
و تو میخوانی
زیر گوشم آرام
تا ابد می مانی
تا ابد می مانی
آری تکیه خواهم زد
به دیوار غرورم
2
0
37,838
محفل شعر و داستان
آسمان :
-------------
باز می چیند دلم از چشمانت
افسوس و حرمان و غم و عصیان را... ادامه
باز برمی کشی آهی و ، می گریی
بغضت میکند خشک ، رود روان را
آخر ز چه روی است تو را
این حال و آن دل بد ، که می کند فغان
چیست راز دل دلِ این قاصدک پیر
که نمی دهد برایت خبری خوش به ارمغان
نه نسیم را لطف است با تو
نه می آکند دیده گانت را سراب
یاران همگی ز مستی در خواب اند
نیست ساغری که دهدت ، پیمانه ای شراب
زندگی برای تو در او بود
با او لحظه هایت ، می شد به رنگ گلهای بهار
خورشیدی بود که میدرخشید
در تن گل های سرخ ، در زمزمۀ جویبار
فلک شکست شوق پروازت را در پس ابر
رعد غرید و برق ، سینه اش را کرد نشان
قلبت نمی تپید ، در درنگ قلب او
آسمان می برد عشقت را ، به اعماق کهکشان
به رسم ، نوشته این را بر قلب زمین
خواهد روئید گل ، تا شود پرپر
می رود شاهین تا اوج
تا برافکنیم از تنش ، شهپر
این است سایۀ سرنوشت یک انسان
می جوید رنگ عشق را در آسمان
اما آنجا که می نویسند قصه
بر می گیرند از دل تو ، از چشم من ، امان
------------------
بردیا امین افشار
4
1
11,133
محفل شعر و داستان
عشقی که به سینه ماند و ابراز نگشت
شوقیست به پر زدن، که پرواز، نگشت
مرغ دل من... ادامه
، ولی ، به شوق پرواز
پر داد به طوفان و دگر باز نگشت
4
0
15,217
محفل شعر و داستان
چه بگویم دلم از شوق تو سر زد کعبه
که رسد داد من این نور زبرجد کعبه
من بیچا... ادامه
ره که غیر از تو ندارم جایی
تو بکن درد مرا چاره مجدد کعبه
"زده ام فالی فریاد رسی می آید"
با حروف غم دل با همه ابجد کعبه
چه بگویم که خرابم بخدا من امشب
کاش امشب به مرادم برساند کعبه
"دارد امید دلم تا که غباری ز حرم
به دل و هم به سر ما بنشاند کعبه"
سرگشته
1
0
13,176
لذت تنهایی دکلمه مینا فیروزبخت
یه معشوقه دارم آخر وفاداریه
هیچ حسرتی به دلم نمونده
دنیا خیلی زیبا و جذابه
آخ... ادامه
ییییش...
یه وقتایی چقدر دروغ میچسبه...!
2
0
12,703
لذت تنهایی دکلمه مینا فیروزبخت
کنار معشوقی که هیچوقت نداشتم
توی ایوون خونه ای که هیچوقت ساخته نشد
نشستیم
ناز... ادامه
میکنم و ناز میکشم
در اون حال مرغ عشقی که هیچوقت به دستم نیومد
با من همنوا بود
گاهی نداشته ها چه لذتبخشن...!
105
3
84,318
شعر سفر
سفر به روی ماه تو
شب است و قصد کرده ام به آسمان سفر کنم
ز روی همچو ماه تو ... ادامه
در این سفر گذر کنم
به قایق شکسته ای زنم به موج موی تو
چنان رها شوم درآن ، ز هر چه غم حذر کنم
به ابروان چون کمان به شوق تکیه می زنم
به پلک تو نشینم و هزار خنده میزنم
هزار شُکر میکنم در آسمان چشم تو
دوباره وصل میشود نگاهِ من ، نگاهِ تو
چه رازها چه نازها در آن زلال چَشم تو
چه شعرها بگویمت به عشق تو ز چَشم تو
ز خام پخته گشته ام ز پیچ و تاب این سفر
به بوسه ای از آن لب شراب رنگِ چون شکر
ABS
2
0
7,258
محفل نقاشی و گرافیک
130X190CM
روباه عینکی و معشوقه اش
بر اساس بیتی از نظامی
عمر کم است از پی آن پر بهاست ق... ادامه
یمت عمر از کمی عمر خاست
تصاویر به وجود آمده کاملا اتفاقی است
3
0
11,126
محفل سایر هنر ها
52X42X32CM
#مسعود سلیمانپور
#مجسمه ساز
عنوان: خاورِ میانه
متریال: چوب
سال خلق: 1398
اس... ادامه
تیتمنت :
اینجا میانه ی تمام خاوران عالم است.
اینجا بود که نخست ؛ یخبندان در انتهای عصرش به آفتاب آب داد که زمین رستن آغاز کند،که شکوفه ی سیب جوانه زند،تا آدم و حوا سر یک سفره نشینند،،،
همین جا بود که قلم به جوهر دل داد و کلام معشوقه ی شعر شد،،،
اینجا بود که اندیشه مشعل افروخت و تمام نورش را به یونان پست کرد،،،
اینجا اولین جامه را بافتند،
عقل را به شرافت باختند،
و ددان به ملکشان تاختند.
اینجا بود که مهمانهای ناخوانده طمع را در دل کاشتند و صاحب خانه را در باغش کشتند،،،
اینجا تاریخ را چنان دردی در خود فرو خورده، که زمین برایش نفت گریست،،،
اینجا زیر و روی نگین گیتی، همه چیز برای سوختن است،،،
حتی عروسکها......
اینجا خاورِ میانه است،،،
اینجا میانه ی تمامِ خاورانِ عالم است،،،
اینجا قلب تمام عالم است.
#فروخته_شد
