کهن - 100هنر

الهام حسین پور

15,000,000 ت

14 0 15,297

محفل نقاشی و گرافیک

50X80CM

آکریلیک روی بوم دیپ ، سال خلق ۱۴۰۱ ,عنوان اثر:کهنگی، هنرمند :الهام حسین پور

فروخته شد

مسعود سلیمانپور

14 2 22,165

محفل سایر هنر ها

30X86CM

#مسعود سلیمانپور #مجسمه عنوان : کهنه فراق متریال : چوب گردو سال خلق اثر : 14... ادامه

02 #فروخته_شد

شکوفه برزگر ملکی

10 2 61,365

محفل خوشنویسی

40X30X10CM

30 در 40# نقاشیخط برجسته# روی بوم# پتینه# طرح کهنه کاری# دکوراسیون داخلی# هنر مدرن#

ab-derakhshan

2,700,000 ت

20 0 7,151

محفل نقاشی و گرافیک

20X15CM

#آبرنگ ۱۸*۲۵ #کهن دیاران

ab-derakhshan

2,600,000 ت

16 0 15,357

محفل نقاشی و گرافیک

30X40CM

#آبرنگ ۳۰*۴۰ #فضا و فیگور بومی ،مجموعه کهن دیاران

ab-derakhshan

22 0 17,878

محفل نقاشی و گرافیک

45X35CM

#آبرنگ ۳۵*۴۵ #فیگور و فضای بومی ،مجموعه کهن دیاران

علیرضا روح الامینی نژاد

11 1 10,590

محفل خوشنویسی

30X40CM

کاغذ چاپ سنگی کهنه مربوط به ۲۰۰ سال پیش

ab-derakhshan

2,500,000 ت

11 0 7,087

محفل نقاشی و گرافیک

35X45CM

#آبرنگ #۳۵*۵۵ #کهن دیاران

سایه کهنسال

8 1 14,596

محفل شعر و داستان

#شعر #غمگین #سایه_کهنسال

12 0 3,549

طراوت کهن

28 0 7,507

40X30CM

تابلو عکاسی کهن دیار ابعاد ۴۵*۳۰

سیدجعفر میراشرفی

1 0 29,011

دور نیست dournist

#لوپتو #شفیع_آباد #شهداد #دورنیست لوپتو عروسک سنتی بوده که زنان روستایی این منطق... ادامه

ه در گذشته با تکه های لباس کهنه برای بچه ها درست می کردند. #استان_کرمان

مونا کاشانی جاوید

8 1 11,125

محفل خوشنویسی

نقاشیخط سبک کهنه کاری سفارش پذیرفته میشود

ArinaMHD

11 0 13,431

محفل عکاسی

این خانم خوش خنده گیلانی زیر لب زمزمه میکردن ‎«کار هر بز نیست خرمن کوفتن، گاو ن... ادامه

ر می‌خواهد و مرد کهن». این عکس در اطراف ماسوله گرفتم لبخند عمیق و دوست داشتنی داشتن

حمید هادیزاده

10 0 34,732

محفل شعر و داستان

دورود نام این اثر ایل میباشد در منطقه زیبای شهر الیگودرز که یکی از چندین ده شهر ... ادامه

یا شهرستانی است که مردمانش دارای زبان فرهنگ ومنش وآداب ورسوم غنی با پیشینه تاریخی کهن وستواری به بزرگی وسترگی اشترانکوه میباشد ازینرو مردمانی سخت کوش وغیرتمند با انگاره های مختلف فرهنگی وایلیاتی روزگار گذرانده ومیگذرند این مقدمه جهت آشنایی واگاه عزیز انیست که کمتر شناخت نسبت به قوم بزرگ بختیاری دارند .واژه ایل در فرهنگ غنی وسترگ بختیاری از جایگاه خاصی و مقدسی برخورد ار است ودر این جایگاه بزرگ هر ایل وطایفه از حرمت عزت وموقعیتی والا برخوردار میباشد وچنانچه مشکلی در روابط مردمان ایل پیش بیاید با جمله ای که البته ریشه آگاهی ونکته سنجی توامان واقع نگری ختم میگردد ودیگران به حرمت بزرگ ایل به گفته ایشان گردن مینهند دوستان گرانقدر زیاده گویی مرا به بزرگی خودشان ببخشایند

فاطمه زیوری پایدار

5 0 7,270

عکاسی فرهنگ ایرانی

روستای کهنوش - تویسرکان - همدان

فاطمه زیوری پایدار

9 0 6,307

محفل عکاسی

دیوار خانه ای در کهنوش - تویسرکان - همدان

مریم هنرمند

7 0 7,645

عکاسی فرهنگ ایرانی

مهربانی مردم روستای کهنوش

الیاس خمسه

8 0 70,182

محفل شعر و داستان

چند سالیست که تهران را بو میکنم.. ظهیرالسلام بوى کاغذ میدهد.. درختانى که بهترین ... ادامه

تناسخ را یافته اند.. پشت باغ سپهسالار بوى چرم میدهد.. گاوها با پوستشان زنده میشوند.. بهارستان بوى قانون میدهد.. مدعیانى که فراموش کار شده اند.. بازار بوى خودش را دارد.. بوى کهنگى.. پاساژهاى شهر بوى پول میدهند.. بوى هرزگى.. شهررى بوى حرم میدهد.. بوى خستگى.. بهشت زهرا بوى مرگ میدهد.. تربتُ..کافور..بوى مردگى.. انقلاب بوى کتاب میدهد.. عطرتلخ سیگار.. بوى روشنفکرى.. لاله زار بوى عجیبى دارد.. بوى آغشته به نور.. میدان بهمن بوى جگر میدهد.. کشتارگاهى که بهمن شد.. حوالى میدان شوش.. بوى خون میاید.. از درون سرنگ.. ترمینال جنوب..بوى اتوبوس.. بوى سفر..بوى هجرت میدهد.. شمیرانُ..بالاى شهر..بوى ادکلن هاى مارک.. بوى املاک گران.. بوى از ما بهتران.. و در آخر میدان آزادى.. بوى فقر میدهد.. واین دو چه به هم مى آیند..

Taha

4 0 35,399

محفل گویندگی

دو تا کفتر نشسته اند روی شاخه ی سدر کهنسالی که روییده غریب از همگِنان در دام... ادامه

نِ کوه قوی پیکر دو دلجو مهربان با هم دو غمگین قصه گوی غصه های هر دوان با هم خوشا دیگر خوشا عهدِ دو جانِ همزبان با هم دو تنها رهگذر کفتر نوازش های این آن را تسلی بخش تسلی های آن این را نوازشگر خطاب ار هست : خواهر جان جوابش : جانِ خواهر جان بگو با مهربانِ خویش درد و داستانِ خویش نگفتی ، جانِ خواهر ! اینکه خوابیده ست اینجا کیست ستان خفته ست و با دستان فرو پوشانده چشمان را تو پنداری نمی خواهد ببیند روی ما را نیز ، کو را دوست می داریم نگفتی کیست ، باری ، سرگذشتش چیست پریشانی غریب و خسته ، ره گم کرده را ماند شبانی گله اش را گرگها خورده و گرنه تاجری کالاش را دریا فرو برده و شاید عاشقی سرگشته ی کوه و بیابانها سپرده با خیالی دل نه ش از آسودگی ، آرامشی حاصل نه ش از پیمودن دریا و کوه و دشت و دامانها اگر گم کرده راهی بی سرانجامست مرا به ش ، پند و پیغام است در این آفاق من گردیده ام بسیار نماندستم نپیموده به دستی هیچ سویی را نمایم تا کدامین

هنر شعر و داستان شعر شیدایی A-M چمدان پر شده از
لختی پنجره ها
بوى باران در خاک
گرمی خواب گل خشکیده
کوکی کهنه کمانچه با تار
تیشه ی پر ز امید فرهاد،
همه ی سهم من است این چمدان
لیک من این همه را می سپارم یکجا
پیش بازار سیاه شب سرد،
گر گران تر باشد می فروشم لبخند
غصه ات یکجا چند؟
ABS

A-M

20 1 30,419

شعر شیدایی

چمدان پر شده از لختی پنجره ها بوى باران در خاک گرمی خواب گل خشکیده کوکی که... ادامه

نه کمانچه با تار تیشه ی پر ز امید فرهاد، همه ی سهم من است این چمدان لیک من این همه را می سپارم یکجا پیش بازار سیاه شب سرد، گر گران تر باشد می فروشم لبخند غصه ات یکجا چند؟ ABS

A-M

36 1 36,462

دکلمه شعر نیما یوشیج

‎آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید یک نفر در آب دارد می سپارد جان یک نفر ... ادامه

دارد که دست و پای دائم می زند روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید که گرفتستید دست ناتوانی را تا توانایی بهتر را پدید آرید آن زمان که تنگ می بندید بر کمرهاتان کمربند ‎در چه هنگامی بگویم من ؟ یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان قربان ‎آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید نان به سفره جامه تان بر تن یک نفر در آب می خواند شما را موج سنگین را به دست خسته می کوبد باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده سایه هاتان را ز راه دور دیده آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی تابیش افزون می کند زین آبها بیرون ‎گاه سر . گه پا ‎آی آدم ها ‎او ز راه دور این کهنه جهان را باز می پاید ‎می زند فریاد و امید کمک دارد ‎آی آدم ها که روی ساحل آرام ، در کار تماشائید ! موج می کوبد به روی ساحل خاموش پخش می گردد چنان مستی به جای افتاده ، بس مدهوش می رود نعره زنان. وین بانگ باز از دور می آید :