نتایج جست جو "حیاط" در سایت 100هنر
نمایشگاه حیاطت خلوت
نمایشگاه حیاط خلوت
نمایش حیاط خانه حشمت خانم
نمایشگاه آیا آن که تو، آفتابی همی - چه بودت که بر من نتابی همی
کاخ نیاوران - حیاط هنر
سوله حیاط مجموعه تئاتر محراب
گالری محسن (حیاط)
11
0
16,491
10
0
36,209
محفل نقاشی و گرافیک
ترکیب مواد روی مقوا
سایز: 30x40
#چشم_های_من_دیوانه_اند... هر شب دو ماهی غمگین گر... ادامه
یه کنان از هزار توی پیچ در پیچ رگ هایم میگذرند... به چشمها که میرسند آهسته می لغزند و خارج میشوند...
بچه ها، یک #گربه_گچی، کف حیاط نزدیک #حوض کشیده اند که میپرد و #پرنده های_تشنه را میگیرد
23
0
2,861
6
1
24,069
محفل شعر و داستان
( کاش تو بودی ... )
کاش از سره شاخه سر سبزه حیاط
کمی از گلبرگ گل یاس و ذهاب
... ادامه
کمی از لعل لبت بوسه ی ناب
کمی از آن بغلت بوی گلاب
به منه زاغه نشین دل خود وام دهی
کاش که از بغض گلوبند صدا
کمی از گریه باران خدا
کمی از خیسی چشم غزلت
کمی از یاد غم انگیز دلت
به من و پنجره و نور بیابان بدهی
تو بگو خاطره را چشم به آن پنجره را
دست به دامان تو و دست به دامان خدا
تا به کی گیرم و از طعم دلت دور شوم
تا به کی از ، اذن دخول دل تو کور شوم
کاش تو بودی و دلم غرق تمنا نبود
کاش تو بودی و بغلی جزء تن اغیار نبود
کاش تو بودی و غزلی غمگین
در وصف تو وآن ته اشعار نبود
فاضل شریعتزاده
6
0
34,262
محفل شعر و داستان
می شکفد از دلِ خاک ، رنگ ارغوان
باد ، می کُند بازی با گلهای زعفران
آب می شود... ادامه
، زمستان در تابش خورشید
می نهد شکوفۀ سرخ ، دختر بهار بر گیسوان
می خواهم که وزی ، بر زاغه ها بهار
نفوذِ زمستان را ، بر دلها کُنی مَهار
بر خِرقۀ سیاه ، بپوشانی رنگ سبز
ببارانی از ابرها ، باران عشق و افتخار
می خواهم ، گلباران کُنی پستوهای سرد را
بپاشی بر زمین ، بذرِ دلهای مرد را
می خواهم ، که برگیری دستمالی از حریر
کنی پاک از رخساره ، اشک و درد را
دیریست دنیای من ، میکند خیالت را آرزو
عدالت گوئی گم گشته ، در کفه های ترازو
آه مظلوم ندارد توان ، تا رسد بر آسمان
حرفی هم هست اگر ، از پول است و زور بازو
کی میشکفد گلهای سرخت ، می زند نهالهایت جوانه ؟
کی می کنند پرواز ، پرستوهایت در حیاط خانه ؟
مهرت ای بهار ، کی میکند گذر از کوچه های ما ؟
کی میشوی همدم بوته های خشک ، بی حرف و بهانه ؟
-------------------------
بیا بهار ، بردیا امین افشار
3
0
8,625
محفل شعر و داستان
برای ما که بند بند خاطره هایمان
درد می کند از جنگ
چه فرقی می کند
پاهایمان ر... ادامه
ا کجای جنگ جاگذاشته ایم؟!
ریه هایمان هوای وطن را نمی خواهد
وطنی که
هر گوشه نقشه اش را لمس می کنم
اشک در دست هایم رنج می برد
و رنج را هر چقدر هم بردارم
رنج های بیشماری را جا گذاشته ام
#پاییز_افتاده_در_حیاط
#رها_پرهام
#انتشارات_فصل_پنجم
1
0
3,221
1
0
6,833
محفل خوشنویسی
سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیاط
#حافظ
تابلوی نقاشی خط ۳۰.۶۰ ترکیب مواد
32
3
38,034
محفل عکاسی
"زنی به نام بوتیمار*"
هر زنی را نامی ست
هر نامی را تقدیری،
قرینه یا قریب به آن م... ادامه
عنا.
...
قبل از هر واژه
زن ها را نام های پر نقش تری مستور است،
هر نقش را پرنده ای...
و ششمین نام تمام زنها یکی ست؛
"عشق".
...
زنی که متروکه ترین شهر ممکن است
در چهارچوب قاب هیچ آغوشی جا نمی شود.
زن رو به روی خودش ایستاده تلخ؛
با گیسوانی بریده و کوتاه
قدم هایی مسموم
قلبی مغموم
و آرزوهایی نابالغ و لبریز...
دستانی حزن آلود،
با تبسمی چرکین.
...
هر زن حوایی ست مطرود مانده تر از خویش.
هر زن سیلی سرخی به طعم سیب
بر چهره ی آشفته ی جهان.
در گوشه های شهر
آواز حواصیلی اش،غریب.
جهانش به خردی آلو
دهانش به جست و جو
دهانش...
به خواب عمیقی رفته که خمیازه اش رویاست!
...
جا مانده است از "خود"
از "زندگی"
با پاهای ناگزیری که می دوید و دور می شد از او،
تمثیل شهری ست که طبیعتش را به تاراج برده اند و حنجره اش زخمی ست.
...
زنی که مسقف است و پر دیوار،
زنی که پنجره اش رو به حیاط زندان است،
زنی که نام هفتمش "اندوه"؛
هم تویی،
هم منم.
#حورا_حقشنو
