نتایج جست جو "گلبرگ" در سایت 100هنر
نمایشگاه ۲۱ گرم
        
        
            
             نمایش معمای سلطان
        
        
            
             نمایش آف
        
        
            
             نمایش کمدی ملی (حکایت شیطنت ها و عاشقانه های زنان اندرونی)
        
        
                        9
                        0
                        5,208
                    
                محفل سایر هنر ها
                    
                                شاخه گل رز
گلبرگ از چوب عناب یکپارچه و شاخ و  برگ از چوب اقاقیا یکپارچه با ابزا... ادامه 
                ر دستى کنده کارى شده است
                        1
                        0
                        34,588
                    
                محفل شعر و داستان
                    
                                کاش :
ایستاده ام در کنج شب
در سحرگاهی که میرسد از راه
می نگرم بر دانه های شبن... ادامه 
                م
که ریخته اند در پای چاه
زندگی می زند ساز را در دشت
پُر می شود در چوپان ، در نی
می چکد بر گلبرگهای گل
می ریزد خود را در جام ، در می
نگاهش نمی چرخد به سویم
گوئی شرابش تلخ است بر من
فریاد می کشد با خشم 
می کَند جانم را ، ازتن
من همان اشکم در ابر
که چون قطره می نالد
انواری  جدا از مادر
که بر دمنها می بارد
طبعم آهیست بغض آلود
بر کشیده میشوم از خشم
چون اشکی در چنگ ظلم
ریخته می شوم از چشم
این چنین ردای غم
تا به کی خواهم دوختن ؟
در دل این جنگل خشک
بوته ها ، خواهم سوختن 
کاش خورشید بتابد گرم
بخار سازد درد از وجودم
بر کشم لبخند بر رخ
ذکر گویمش ، در سجودم
کاش مهتاب ببارد بر دشت
مرگِ شب را کُند تقدیر
تا دل ، طلوع خورشید را
بر تنِ سردم کُند تفسیر
                        6
                        1
                        25,752
                    
                محفل شعر و داستان
                    
                                ( کاش تو بودی ... )
کاش از سره شاخه سر سبزه حیاط
کمی از گلبرگ گل یاس و ذهاب
... ادامه 
                
کمی از لعل لبت بوسه ی ناب
کمی از آن بغلت بوی گلاب
به منه زاغه نشین دل خود وام دهی
کاش که از بغض گلوبند صدا
کمی از گریه باران خدا
کمی از خیسی چشم غزلت
کمی از یاد غم انگیز دلت
به من و پنجره و نور بیابان بدهی
تو بگو خاطره را چشم به آن پنجره را
دست به دامان تو و دست به دامان خدا
تا به کی گیرم و از طعم دلت دور شوم
تا به کی از ، اذن دخول دل تو کور شوم
کاش تو بودی و دلم غرق تمنا نبود
کاش تو بودی و  بغلی جزء تن اغیار نبود
کاش تو بودی و غزلی غمگین
در وصف تو وآن ته اشعار  نبود
فاضل شریعتزاده
 



 
                             
                             
                             
                             
                            