اثر یزدان ماماهانی در هنر شعر و داستان : محفل شعر و داستان
لینک اثر برای انتشار:
https://www.100honar.com/Home/ContestantFile/175591

0
0
289
محفل شعر و داستان
مـن از افــتـادن لـکّـه بـه دامـن مـیهــراسـم !
من از کـبریت روشـن لای خـرمـن میهـراسـم
کشیدم ... ادامه
سیـمِ خاردار دورتـادورم ، کـزین پس :
چهدوست و آشنا باشد چه دشمن ، میهراسم
مـن از دار نــداری و طــنــاب تـنــگــدســتـی :
بیـاویخـت و بپـیچیـد دور گردن ، میهراسـم
ندارم بیمی از زشتـروی نیکوطبع و خوشخو :
از آن ماهروی عقرب طین نیشزن میهراسم
تـفاوت نـیسـت مـیان بیتـفاوت با مـترسـک !
من از آن بیخـیال شِـبـه مـانکـن ، میهراسـم
هــراس از جـنـگ و درگـیـری رو در رو نـباشـد
مـن از تـیغِ بـزن در رو ، ولـیکـن ؛ میهـراسـم
خـوشـی مـرد و صـفـا دفنـست در گـور زمـانـه
من از بیـل و کـلنـگِ دستِ گورکن ؛ میهراسم
نـدارد بـیـم زبــان رُک ... امّــا ؛ مــغـرضـانــه :
بگیرد خُـرده کـس ، پشت سـر مـن میهـراسم
اسیـر بنـد تـنهاییست ، تـنها ؛ واهمـه نیـست
از آن تنها که حصـر گردیده در تن ، میهراسم
جواب مـوج ، سیلـی هست با بـرخورد صخـره
سـوا از چکخـوری و از گـسـستـن میهـراسم
قـفـس هـرقـدر تـگـنـاتـر ، قـنـاری خـوشـنـواتـر
مـن از زاغ رهـا ..؛ دنـب
برای ثبت یادداشت ابتدا باید ورود کنید یا در صورتی که عضو سایت نیستید ثبت نام در 100 هنر