نتایج جست جو "سخت" در سایت 100هنر

حوصله زیاد هم ندارم ... مثل اسب می تازم گاهی هم درنگ می کنم، اما وا نمی مانم، می تازم مگر از گردنه به میان دره پرتاب شوم و استخوانهایم خرد شود وگرنه می تازم من دختر کوردم دختر دره های تنگ شبهای سرد چشمهای پر از درد دختر دردم ... دختر قهرمانانم دختر کوه و دشت و بیابانم این منم ....دختر کورد ... دختر چشمهای پر از غیرت چشمهای جوان نه ناجوان ! دختر استقامتم،دختر پایداریم،دختر شکنجه ام،دختر ظلمم! دختر تعصبی شیرین... چشمهایم بیخود نیست که برق میزند...برق کورد است ...برق بزرگی کورد! دختر کوههای بلندم دختر زاگرسم آرام می تازم همچون شیر می غرم به هر آن کس که چپ بنگرد عصیان میکنم در برابر حرف زور و ناروا من خون کورد در رگهایم جاریست خونی سرخ و آتشین من کوردم دختر عشق و کوردستان دختر آبشار و طوفان مثل پروانه به دور کشورم میچرخم! مسکوتم تا وقتی که حق برجاست... گرگ میشوم برای ناحق... آنچنان فریادی برخواهم آورد که آشام و انسان و آبها و زمین بلرزد

دتر صفحه آخرش رو خوند و برای دونستن آخر داستان باید تمام عمر و هستیت رو صرف خوندنش کنی که خدا عشقه و عشق تنها خداست وقتی نا امید میشم ، خدا با تمام بزرگیش عاشقانه انتظار میکشه تا دوباره به رحمتش امیدوارشم اگه تا الان به انچه می خواستم نرسیدم،خدا برام بهترش رو درنظر گرفته. و اینکه آموختم که زندگی سخته ولی من از اون سخت ترم.

یا شهرستانی است که مردمانش دارای زبان فرهنگ ومنش وآداب ورسوم غنی با پیشینه تاریخی کهن وستواری به بزرگی وسترگی اشترانکوه میباشد ازینرو مردمانی سخت کوش وغیرتمند با انگاره های مختلف فرهنگی وایلیاتی روزگار گذرانده ومیگذرند این مقدمه جهت آشنایی واگاه عزیز انیست که کمتر شناخت نسبت به قوم بزرگ بختیاری دارند .واژه ایل در فرهنگ غنی وسترگ بختیاری از جایگاه خاصی و مقدسی برخورد ار است ودر این جایگاه بزرگ هر ایل وطایفه از حرمت عزت وموقعیتی والا برخوردار میباشد وچنانچه مشکلی در روابط مردمان ایل پیش بیاید با جمله ای که البته ریشه آگاهی ونکته سنجی توامان واقع نگری ختم میگردد ودیگران به حرمت بزرگ ایل به گفته ایشان گردن مینهند دوستان گرانقدر زیاده گویی مرا به بزرگی خودشان ببخشایند

ر این کوچه ی احساس رود و خودش را بسپارد به دلِ گمشده گی راه پیمودنی سخت جدایی را او تک و تنها برود ولی ای عشق بدان خاک این راه که رفتی همه آلوده شده غرق تنهایی و آغشته به اشک سرد سرد از دل خون همه جا پر ز من است و تو ای باد به گوشش برسان ضجه ام من بغض هذیان و غمم که در این مقصد کور با تو همراه شوم با تو فریاد شوم با تو هستم با منی تو باز این فاصله و یک دل تنگ همه ی ثانیه ها در سکوتم خفه اند خفه اند خفه اند

م رای لازم را درجهت بازشدن یخ زمان بیاره

ی‌رنگی ست افقِ دیدِ غزل حیف به هر جا نرسد اصلِ هرقصه فقط آن طرفِ دلتنگی ست تا زمین کوچه یِ باریکِ پر از ایکاش ست چاره باحسرت صدرنگ زمان همرنگی‌ست بینِ بازارِ زمان سکّه ی یک پول شدیم پشتِ‌مان‌روم ولی‌حیف‌که رومان‌زنگی‌ست این چنین است که تکلیف مشخّص نشود عقل‌ودل‌دردوطرف،"خود"‌دودلی‌آونگی‌ست خودِ من درنَوَسان است چه آرام چه تند! مرغِ‌کُرچی‌ست‌گهی،گاه‌خروسی‌جنگی‌ست گاه پا هست ولی پایِ دلت می مانی این‌چنین‌لنگ‌شدن سخت‌تر از‌هر لنگی‌ست. #چنگیز_رحمتی @rahmatichangiz

از نگاهت عشق را میخوانم اما ساکتی از تو میبینم محبتها ولی ازار هم گاه محکومیت مرگ است گاهی زندگی دور بودن از دلت یا لحظه ی دیدار هم عشق هم دلبستگی دارد هم وابستگی سخت و دلگیرست عادت کردن و تکرار هم چونکه خوبی بگذرد از حد مصیبت می‌شود آب درمانست دردی را، کند بیمار هم با دودستت پس زدی با پا کشیدی سوی خود گرچه از عشقم نوشتی میکنی انکار هم صبح تا شب چونکه یکسر نیست روشن، روزگار گر جوانی هست پیری میدهد هشدار هم

_ همیشه شروع یک جمله خیلی سخته چون فقط به همون کلمات ابتداییت فکرمیکنی ومابقی حرفات کلماتی هستن که جمله ی ناقصت روتکمیل کنن (پله های سقوط)فکرکنم اسمش وخوداثر(نقاشی) اونقدری واضح هست که خیلی نیازی نباشه کلمات روقلمبه وپیچیده کنارهم بچینم فقط کافیه یکم بیشترازمعمول روش تمرکزکنیم اگه بخوام توی یک کلمه تابلوروتفسیرکنم اون یک کلمه اینه:(تغییر)آدماتغییرمیکنن بعضی وقتاآدم بداخوب میشن وآدم خوبابدفقط زمان میتونه اینو ثابت کنه زندگی خیلی پیچیده ترازاونیه که بتونیم به این سادگی بایک کاغذوقلم اونوبرنامه ریزی وپیش بینی کنیم شایدفردامن خوب شدم وشمابد همه ازنگاه خودشون خوبن اماازنگاه بقیه نه.همیشه باکله ی خودم تصمیم گرفتم وراه رفتم هیچ وقت نزاشتم کسی برام تصمیم بگیره حس فوق العاده ای داره اون لحظه فقط کاری روک فکرمیکنی درسته انجام بده بقیه رووللش. آخخخخ کاش این اسلحه ی لعنتی ساخته نمیشدآخ کاش فقط میشدبااسلحه(گل_عشق_انسانیت_محبت و.....) شلیک کرد

ر و عقاید القایی و چه تلاش سختی برای رهایی

ه دست می‌گزم و آه می‌کشم آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش دوشم ز بلبلی چه خوش آمد که می‌سرود گل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خویش کای دل تو شاد باش که آن یار تندخو بسیار تندروی نشیند ز بخت خویش خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد بگذر ز عهد سست و سخن‌های سخت خویش #خوشنویسی #خطاطی #حافظ #هنر

ال ابعاد90*135 کارشده باانواع سنگهاى ساختمانى و تزئینى بزرگتربن ترین امتیازوبى نظیربودن این اثر: 1 سایه روشن بودنشه چون سایه روشن باجسام سخت تقریبآغیرممکنه 2:قطرسنگ ها و تابلو3سانتی متر میباشد 3: وفاقد صفحه پشتکار میباشد یعنى مثل قالى دست باف هست 4: رنگ سنگها تمامًا طبیعى وهیچگونه رنگ ویاسنگ مصنوعى یا خمیر یا غیره کارنشده تعداد سنگ کار شده حدودا ۱۰ هزار قطعه قطعه میباشد این اثر در دنیا تک میباشد و هیچگونه اثری مانند و مشابه این اثر نیست. با تشکر.